پرنسس زهراپرنسس زهرا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
علی جانمعلی جانم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
محمد عزیزممحمد عزیزم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
وبلاگ زیبای منوبلاگ زیبای من، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
بهترین مامان دنیابهترین مامان دنیا، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
بهترین بابای دنیابهترین بابای دنیا، تا این لحظه: 44 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
دانیال کوچولودانیال کوچولو، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
سینا کوچولوسینا کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
ساره کوچولوساره کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
محدثه عزیزممحدثه عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
زینب دختر عمه گلمزینب دختر عمه گلم، تا این لحظه: 19 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
فاطمه دختر عمه امفاطمه دختر عمه ام، تا این لحظه: 23 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
ساجده دختر عمومساجده دختر عموم، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
حانیه دختر عمومحانیه دختر عموم، تا این لحظه: 22 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
دوستم گلم زهرادوستم گلم زهرا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
دوست قشنگم بیتادوست قشنگم بیتا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه سن داره
دوست مهربونم عارفهدوست مهربونم عارفه، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
دوست خوبم فائزهدوست خوبم فائزه، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
دوست عزیزم حنانهدوست عزیزم حنانه، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
دوست باحالم سارادوست باحالم سارا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
دوست نازم نرگسدوست نازم نرگس، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
دوست مجازیم ستایشدوست مجازیم ستایش، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

^^خاطرات شکلاتی من^^

هفته ای پر از خاطره^^

سلام دوستای قشنگم امیدوارم حالتون خوب باشه بعد 2 هفته دوباره اومدم نینی وبلاگ توی این 2 هفته اتفاقات خیلی زیادی افتاد که میخوام همشونو بنویسم اول از همه میخوام اون هفته پر ماجرار رو بگم و پر تفریح شنبه 20 دی تولد زینب جون دختر عمع گلم بود ولی تولد نگرفت چون ایام فاطمیه بود ولی شنبه 20 دی ما فهمیدیم قم ابی و تهران زرد شده هممون خیلیییییییییییییییییییی خوشحال شدیم چون الان عمه اعظم و دایی رضام میتونن از تهران بعد 5 ماه بیان پیشمون خلاصه هم عمم هم داییم جمعه 26 دی اومدن قم ساعت تقریبا 6 بود که داییم رسیدن و رفتیم خونه مامانیم پیششون فقط هم خانواده ماو داییم و مامانی و باباییم بودند خلاصه اونروز یه عالمه ...
10 بهمن 1399
1